تنهایی من

 



           
جمعه 3 آذر 1391برچسب:, :: 17:6
رضاروستایی



           
پنج شنبه 2 آذر 1391برچسب:, :: 14:52
رضاروستایی

پسر خالم از مهد اومده ميگه: شعر برات بخونم؟
ميگم : بخون عزيزم!
شروع کرده :
دختراي لاله زار خوشگلاشون، تيغ مي کشن به پر و پاهاشون، آدم ميميره براشون! آدم ميميره براشون!
ميگم : اينو کي بهت ياد داده؟
ميگه : خانم مومني (مربيشون) نيومده بود امروز، آقا جمال (راننده) باهامون کار کرد

 



           
یک شنبه 28 آبان 1391برچسب:, :: 21:1
رضاروستایی

 

خبر فوري: هنوز کنکور در قزوين ادامه دارد، به گزارش بي بي سي هنوز داوطلبين جرأت نکردن دفترچه سولات را از روي زمين بر دارند
 
 
 
به قزوينيه ميگن يه جمله بگو که کوتاه و خلاصه و کاملا احساسي باشه اشک تو چشماش جمع مي شه و ميگه : برگرد
 
 
قزوينيا به برادرزن ميگن: نونِ زير كباب!!
 
 
 
محبوبترين اهنگ در شب عروسي قزويني ها: عزيزم بگو بر مي گردي!!!!
 
 
 
قزوينيه دنبال يه بچه ميكنه، آخر سر تو يه كوچه بن بست گيرش مياره، بهش ميگه: بالام جان! سه تا كار ميتوني بكني: اول اينكه بال در بياري پرواز كني، دوم اينكه آب بشي بري تو زمين، سوم اينكه دستات رو بگذاري رو زمين توكل به خدا كني!!!
 
 
 
به قزوينيه مگن وصيتت چيه؟ ميگه؟بعد از مرگم بسوزونيدم خاكسترمو پودر بچه كنيد
 
 
 
قزوين زلزله مياد يه بچه از پشت بام پرت ميشه تو بغل يه قزوينيه . قزوينيه ميگه بابا دمشون گرم هنوز زلزله تموم نشده کمکهاي مردمي رسيد
 
 
 
قزوينيه کنار زمين فوتبال خوابيده بوده. بهش ميگن بازي شروع شده پاشو بازي کن ميگه من برانکاردم
 
 
 
 
زن رشتيه به شوهرش مي گه اين همسايه قزوينيمون هر وقت تو نيستي نمياد سراغ من . شوهرش ميگه ولش کن بابا اين ديوونس هر وقت تو نيستي سراغ من مياد
 
 
 
 
ميدوني چرا تو بهار قزوين خلوت ميشه؟ چون تو رشت فصل برنج كاريه
 
 
 
 
پيامگير موبايل قزويني : الان دستم بنده ببم جان. اگه پسري پيغام بذار . اگه دختري برو وگرنه مي يام داداشتو........
 
 
دعاي قزويني: خودم پشتت . خدا پناهت
 
 
 
به ژاپنيه ميگن رفتي قزوين گردش قزوينو چجوري ديدي؟ ميگه ناشي باشي تاشي توشه
 
 
 
 
نرو
..
.
.
.
نرو
.
.
.
.
تو هم مثل من نمي توني دوام بياري نرو
.
.
.
.
نه نرو...
.
.
.
.
به قزوين خوش آمديد
 
 
 
 
فيلم هاي منتخب 2007 در جشنواره ي قزوين :
1. عزيزم برگرد
2. دمر شدگان!!
3. من کامبيز 12 سال دارم.
4. جواد و مجنون
5. کميسر متهم را ميکند
 
 
 
 
براى ترويج ازدواج درقزوين برادركوچك عروس بعنوان اشانتيون داده ميشود
 
 
 
به قزوينيه ميگن چرا زن نمي گيري ميگه هنوز برادر زن دلخواهم رو پيدا نکردم
 
 
 
 
نماز جمعه قزوين بدليل تشکيل نشدن صف اول و دعوا بر سر صف آخر تعطيل شد
 
 
 
 
قزوينيه جلو آينه ل//خ//ت ميشه ???? خودشو ميبينه، ميگه: يار در خانه و ما گرد جهان ميگرديم!
 
 
 
 
يه قزويني رو توي صف برق ميگيره، تا آخر صف همه ميمرن!!!
 
 
 
 
قزويني دو تا بچه سيا بلند ميکنه ملت کلي تعجب ميکنن ميگن اينا ديگه چرا؟ميگه اگه خدا قبول کنه واسه محرم صفر اوردم!!!
 
 
 
معلم قزويني به شاگرد: پسر جون اينجوري قبول نمي شي نه کلاس مي ياي نه باغ
 
 
 
 
يك روز يك عزرائيل مياد خونه ي قزوينيه ميگه شناسنامت رو بده مي خوام باطلش كنم . قزويني : زيره فرش جرات داري برش دار
 
 
 
 
سر در قزوين نوشته خوش آمديد!!! خروجي قزوين نوشته خوشتان آمد؟
 



           
جمعه 26 آبان 1391برچسب:, :: 10:10
رضاروستایی

داداش كوچيكه تهرونيه مياد ازش ميپرسه: داداشي، بالقوه و بالفعل يعني چي؟ پسره ميگه: ببين واسه اينكه خوب معنيشو بفهمي، برو از مامان بپرس اگه بهش يك ميليون دلار بدن، حاضره با يك مرد غريبه بخوابه؟ پسره ميره ميپرسه، برميگرده ميگه: ماماني ميگه واسه يك ميليون آره! داداش بزرگه ميگه: آفرين، حالا برو از آبجي زهره بپرس، ببين اون حاضره؟ داداش كوچيكه باز ميره ميپرسه، برميگرده ميگه: آره... ميگه از خدا هم ميخوام! حالا اينها چه ربطي دارن؟ داداش بزرگه ميگه: ببين، بالقوه قضيه اينه كه ما الان تو خونمون دو ميليون دلار پول داريم... ولي بالفعلش اينه كه من و تو هردومون مادر جنده و خواركسده‌ايم!


تو مهدكودك بحث اين بوده كه بچه‌ها نبايد وسايل رو بكنن تو دهنشون، معلمه ميگه: خوب بچه‌ها، چند تا چيز بگين كه تو دهن جا ميشه و بايد مواظبشون باشيم. يك بچه پا ميشه، ميگه: پاك‌كن.. معلمه ميگه: آفرين.. ديگه چي؟ يكي ديگه پاميشه، ميگه: تراش. به همين منوال، تا يكي بلند ميشه، ميگه: لامپ! معلمه ميگه: حسن جان لامپ كه تو دهن جا نميشه. حسن ميگه: نه خانوم معلم... من خودم شنيدم بابام ديشب به مامانم مي‌گفت: پاشو اون لامپ رو خاموش كن، ميخوام بگذارم دهنت!


يه شب تهرونيه ميشينه با زنش فيلم سوپر مي‌بينه. خلاصه كلي حشري مي‌شه و به زنش ميگه: الله و بالله بايد برام ساك بزني! هرچي زنه ميگه: بابا اين كثافت كاريا چيه... من حالم بهم ميخوره، به خرج يارو نميره و هي از آقا اصرار و از خانم انكار، تا بالاخره زنه كم‌كم راضي مي‌شه و با عشوه به مرده ميگه: عزيزم به شرط اينكه سر كيرت يكم خامه و عسل بمالي، كه بد مزه نباشه. تهرونيه ميگه: بيلاخ! اگه اينجوري بود كه خودم مي‌خوردمش!


   دوره‌گرده تو يكي از كوچه‌هاي شمرون داد ميزده: دمكني 500 تومن! دمكني500 تومن! پيرزنه سرشو از پنجره مياره بيروه، ميگه: ننه، تا ته بكوني چند ميشه؟!


يه روز يه تركه هوس خانوم بازي مي‌كنه. مياد توي خيابون و خلاصه بعد از كمي اينور و اونور رفتن مي‌بينه يه زن تنها داره توي پياده‌رو ميره، از قضا يارو جنده بوده. ميره پيشش و ميگه: خانوم... كجا ميري؟ زنه هيچي نمي‌گه! تركه دوباره مي‌پرسه: عشق من... كجا ميري؟ بازم زنه هيچي نمي‌گه! تركه هم گير سه پيچ ميده و دوباره مي‌گه: روح من... كجا ميري؟ يهو زنه شاكي مي‌شه و مي‌گه: روحتو گاييدن... داره ميره دوش بگيره...!؟


يه روز يه تركه يه دختره رو مي‌كنه و دختره هم حامله مي‌شه. دختره ناراحت مي‌شه و مي‌گه: بايد بيايي و منو بگيري. تركه مي‌گه: حالا بايد چيكار كنم؟ دختره مي‌گه: بايد بياي خواستگاري. خلاصه تركه ميره خواستگاري و ننه باباي دختره ميگن: ما بايد خوب فكر كنيم و بعد به شما جواب مي‌دهيم. بعد از يه هفته تركه براي جواب ميره. بابا دختره ميگه: ما با بزرگان و ريش‌سفيدهاي فاميل مشورت كرديم و نتيجه گرفتيم كه: حاضريم بچه حرومزاده داشته باشيم ولي داماد ترك نداشته باشيم!


 

رشتيه مياد خونه، ميبينه يك مردك لندهور لخت مادرزاد تو اتاق خواب نشسته! خلاصه خيلي غيرتي ميشه، ميگه: مردك الندگ! تو خونه من چه غلطي ميكني؟! مرده ميگه: والله آقا من داشتم با اين خانم همسايه بالايي حال ميكردم، كه يهو شوهرش اومد، منم به شما پناهنده شدم. رشتيه دلش ميسوزه، ميگه: اشكال نداره، والله منم دل خوشي ازين طبقه بالايي ندارم. خلاصه كلي مرام ميگذاره و يك دست لباس و يك مقدار پول تاكسي ميده به مرده و با سلام وصلوات راهيش ميكنه. يكي دو هفته بعد، رشتيه داشته تو حياط خونش قدم ميزده، يهو دو دستي ميكوبه تو سرش، ميگه: اي بر پدر آدم دروغگو لعنت! منزل ما كه فقط يك طبقه‌ست

 

از رشتيه ميپرسن: چه روزايي با زنت حال مي‌كني؟ ميگه: همه روزا بجز پنجشنبه و جمعه‌ها! ميپرسن چرا؟! ميگه: اووو! پنج شنبه جمعه اونقدر شلوغه كه ژتون گير خودمم نمياد

يارو ازون تيمسار كس‌خلاي تير بوده، يك روز كله سحر مياد پادگان به اولين نفري كه ميرسه، داد ميزنه: سرگرد! من ديشب زنمو كردم! انجام وظيفه بود يا بيگاري؟!! سرگرده جفت ميكنه، با خودش ميگه باز اين ميخواد يك چيزي از دهن ما بكشه بيرون بدبختمون كنه. خلاصه با تته پته ميگه: چه‌چه عرض كنم قربان. تيمساره شاكي ميشه، ميگه: خاك بر سر احمقت كنند! ميره يكم جلوتر، يك گروهبانه رو ميبينه، باز همون سؤالو ميپرسه، گروهبانه بدبخت هم يكم من و من ميكنه، چيزي نميگه و فحشش رو ميخوره. تيمساره شاكي‌تر ميشه، ميره يكم جلوتر ميبينه يك سرباز صفر داره جارو ميكشه، ميره جلو ميگه: سرباز! من ديشب خانوم رو كردم. انجام وظيفه بوده يا بيگاري؟! سربازه خيلي مطمئن ميگه: انجام وظيفه بوده قربان! تيمساره كف ميكنه، ميگه: واسه چي انجام وظيفه؟! تركه ميگه: آخه اگه بيگاري بود ميداديد ما بكنيم!

 

ترك ديسك كمر داشته، بچش با كيفيت به دنيا مياد

 

رشتيه ميره دكتر، ميگه اقاي دكتر من هشت تا بچه دارم، ديگه نميخوام بچه دار بشم. چيكاركنم؟ دكتره ميگه: خوب عزيزجان، موقع عمل كاندوم مصرف كن. رشتيه ميگه: آقاي دكتر سر دو تاي اول كاندوم مصرف كرده بودم، ولي بچه دار شديم. دكتره ميگه: خوب به خانمت بگو قرص مصرف كنه. رشتيه ميگه: سر دوتاي بعدي هم خانم قرص مصرف كرد ولي باز بچه دار شديم. دكتره ميگه: به خانمت بگو ديافراگم بگذاره. رشتيه ميگه: سر دوتاي بعدي هم همين كارو كرديم ولي باز فايده نداشت. دكتره شاكي ميشه، ميگه: خوب بابا كون لقت! اصلا نكنش!! رشتيه ميگه: والله آقاي دكتر سر دوتاي آخر اصلاً نكرده بوديم!

 



           
پنج شنبه 25 آبان 1391برچسب:, :: 17:36
رضاروستایی

 

 

یه روز یه یاروکفتر بازه میشنوه تو قزوین کفتری هستش که با یه بال پرواز میکنه میره و اونو میخره میبره شهر ، خودشون ولی میبینه کفتره بادو بال پرواز میکنه شاکی میشه برمیگرده قزوین پیش فروشندش میگه عوضی ، این که درست پرواز میکنه !!! یارو میگه بالام جان اینجا گزوینه و این کفترم از ترس کونش یه بالشو ، میگیره در کونش و پرواز میکنه .

قزوینیه بن لادن رو پیدا می کنه می ره به بوش می گه: من بن لادن رو بهتون می دم ولی به جاش شماهم باید این پسره تو تایتانیک رو به من بدین



ادامه مطلب ...


           
پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:, :: 15:17
رضاروستایی

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید قسم به تيم استقلال قسم به سيماي فوتبال از برگ گل نازک تري از هر چه گويند بهتري تيمها فراوان ديده ام استقلال توچيز ديگري روي گلهاي نرگس/بدون رنگ قرمز 1000دفعه نوشتم بدون ابي هرگز روي گلهاي اقاقي/با يه مداد ابي 1000دفعه نوشتمزنده باد استقلالي
آرشيو وبلاگ
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان تنهایی من و آدرس reza1375.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 3
بازدید کل : 3777
تعداد مطالب : 17
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


<-PollName->

<-PollItems->

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 3
بازدید کل : 3777
تعداد مطالب : 17
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

 
 
 

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد